سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امشب غزلگو گشته ام در مدح چشمت

غزل بانوی باران و احساس

دو بیتی در دو بیتی ساز کردم
به سوی چشم تو پرواز کردم
سرودن گرچه کار مشکلی بود
ولی با این غزل آغاز کردم
درون واژه هایم گل نمودی
و عشقم را به تو ابراز کردم
تو را ای بانوی باران و احساس
به اسرار دلم همراز کردم
چو از چشمت غزلها می تراوید
سفر با حافظ شیراز کردم
سرودن از تو کار مشکلی بود
ولی با این غزل اعجاز کردم!
24/9/1388

چهار دوبیتی

دلم از اشتیاق زد فریاد:
عاشقان روزتان مبارکباد!
گرچه عشقت شراب جانسوزی است
سر کشم من و هرچه باداباد!

* * * * * * *
به تلافیِ آن همه بیداد
که دلت یادِ من نمی افتاد
میشوم من مسافر ابدی
رو به تقدیر و هرچه باداباد!

* * * * * * *
وقتی که از چشم همه افتاده بودم
بهر تبر خوردن درختی ساده بودم
از من چنان طوفان گذشتی بی تفاوت
هرچند عمرم را به پایت داده بودم

* * * * * * *
گنهکارند چشمانت که کم کم
جوانی را به حیله خام کردند
چو آگه شد و فکر چاره افتاد
برای کشتنش اقدام کردند!
23/3/1387